گفتمش:
� شیرین ترین آواز چیست؟ �
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند:
� ناله زنجیرها بر دست من! �
گفتمش:
� آنگه که از هم بگسلند � �
خنده تلخی به لب آورد و گفت:
� آرزوئی دلکش است اما دریغ!
بخت شورم ره بر این امید بست.
و آن طلائی زورق خورشید را
صخره های ساحل مغرب شکست!� �
من به خود لرزیدم از دردی که تلخ
در دل من با دل او می گریست.
گفتمش:
� بنگر در این دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی است! �
سر به سوی آسمان برداشت گفت:
� چشم هر اختر چراغ زورقی است
لیکن این شب نیز دریایی ست ژرف.
ای دریغا شبروان کز نیمه راه
می کشد افسون شب در خوابشان� �
گفتمش:
� فانوس ماه
می دهد از چشم بیداری نشان� �
گفت:
� اما در شبی این گونه گنگ
هیچ آوایی نمی آید به گوش.. �
گفتمش:
� اما دل من می تپد
گوش کن اینک صدای پای دوست! �
گفت:
� ای افسوس در این دام مرگ
باز صید تازه ای را می برند
این صدای پای اوست!� �
گریه ای افتاد در من بی امان
در میان اشک ها پرسیدمش:
� خوش ترین لبخند چیست؟ �
شعله ای در چشم تاریکش شکفت
جوش خون در گو نه اش آتش فشاند
گفت:
� لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند. �
من ز جا برخواستم بوسیدمش
17575 بازدید
83 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
99 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian